• دلنوشته عاشقانه 93

    کنار دریا ایستاده ای....

    صدای موج....

    انتظار انتظار.....

    به خودت می آیی!

    یادت می آید نه دیگر کسی هست که از پشت بغلت کند.....

    و نه دستهایی که شانه هایت را بگیرد.....

    و نه صدایی که از صدای موج های

    دریا قشنگ تر باشد

    فقط خودت هستی و خاطرات...

     

    فالای جورو واجورونمیخوام

    نامهای راه دور و نمیخوام

    واسه چی برم ستاره بچینم

    ماه من تویی که نور و نمیخوام

    من تورو میخوام

     

    چند روزه اصن حاله خودمو ندارمو

    هرجایی هم که میرم میشینم یه گوشه و

    سرم تو گوشیمه

    از همه میپرسم کوشی هی

    الان کجاست چی پوشیده

    به حرف کی گوش میده....

     

    صدایم میزد گلم و من گلی بودم در باغچه ی دلش

    اما او باغبان عاشقی نبود گاهی سر می زد و دل می برد!

    سال ها بعد دانستم که من تنها نبودم او باغبان گل های زیادی بود...

     

    اگر زنی را دوست داری،

    صداقت داشته باش،

    هیچ چیز به اندازه زلالی و قاطعیت یک مرد،

    زن را اسیر نمیکند.

     

    اگر روزی دلت برایم تنگ شد...

    شهر را زیر و رو نکن!

    من مدت هاست که در نوشته هایم

    زندگی می کنم..

     

    اولین بار نیست که...

    گریه میکنم...

    اما

    اولین بار است که...

    گریه

    آرامم نمیکند...

     

    تو چشمام میبینم ازم رد شدی/چی شد خوبه من تو با من بد شدی

    نگاهت به من سرد و مبهم شده/میفهمم ک عشقت به من کم شده

    تو قلبت کی اومد که جامو گرفت/صدای کی جایه صدامو گرفت

    چیکار کرد که از خوبیام بگذری/چجوری میتونی ک دل بکنی


  • Comments

    No comments yet

    Suivre le flux RSS des commentaires


    Add comment

    Name / User name:

    E-mail (optional):

    Website (optional):

    Comment: